
16 اکتبر 2018
بدون نظر
تموم شب خیالش رو
تو ذهنم پرورش دادم
یجوری دست و پام لرزید
که انگار پیشش ایستادم
خیال پردازی می کردم
منو خیلی دوسم داره
نگاهش خیره به من بود
می گفت تنهام نمی ذاره
“توهم می زنم هرشب
دارم دیوونه میشم من
غمت دنیامو پر کرده
شب و روزام چه آشوبن”
نظرات