
16 اکتبر 2018
بدون نظر
اشك تو چشمات وقتى حلقه بست
وقتى حس كردى يه جا قلبت شكست
وقتى روزِ لعنتى كوتاه بود
هر زمان حس كردى آبان ماه بود
وقتى گوشِ باد و بارون تيز شد
زندگى كردن ملال انگيز شد
كاسه ى صبرت اگه لبريز شد
آخـــرِ اسفندتم پاييز شد
تازه مى فهمى چى كار كردى باهام !
وقتى سيل اومد و دنيات و گرفت
پيشِ چشمت يه نفر جات و گرفت
وقتى بى خوابى امونت و بريد
وقتى كارِت به همين جاها كشيد
تازه مى فهمى چى كار كردى باهام !
نظرات